روزگارِ نوروزیِ ما………

بلیط بهت بفروشن
بعد که میخوای بری تو راهت ندن
یعد که اعتراض کنی اسپری فلفل و گاز اشک آور بزننت چشمت…
چی میشه گفت واقعا؟!!!

حیفِ ایران…!
به زنانی که بلیت بازی ایران و لبنان را خریده بودند نه تنها اجازه ورود به ورزشگاه داده نشده که این‌گونه اسپری فلفل هم به صورت‌شان زده‌اند.

علی مطهری: از طالبان تقلید می‌کنیم

▪️در حالی که فرماندار مشهد پراکنده‌ کردن خشونت‌آمیز زنان از بیرون ورزشگاه را «حواشی» نامیده و شماری از نمایندگان مجلس نیز وزارت ورزش را مسئول این اتفاق دانسته‌اند، برخی چهره‌های سیاسی با انتقاد تند از این رفتار خشن، آن را «تقلید رفتار طالبان با زنان» در ایران نامیده‌اند.

شش اتفاق شرم‌آور در یک بازی

محمدرضا جلائی‌پور
کنشگر سیاسی

در بازی دیروزِ فوتبال ایران – لبنان در مشهد:

۱. به زنان ایرانی فقط حدود ۲۰۰۰ بلیت فروختند. تبعیض جنسیتیِ آشکار

۲. همین تعداد محدود زنان ایرانی را که برای ورود به ورزشگاه بلیت داشتند به ورزشگاه راه ندادند.‌ فریبِ آشکار

۳. تعدادی از زنان لبنانی را بر خلاف زنان ایرانی به ورزشگاه راه دادند. تبعیضِ آشکار علیه ایرانیان

۴. برای منع ورود زنان ایرانی به ورزشگاه (که بلیت داشتند) و سرکوب‌شان از گاز اشک‌آور استفاده کردند. خشونتِ آشکار

۵. برای توجیه منع ورود زنان ایرانی به ورزشگاه مشهد به مقدسات و احترام به امام رضا متوسل شدند. تفسیر طالبانی و مردسالارِ آشکار از دین و نوعی حکمرانی ملوک‌الطوایفی و نقض آشکارِ حاکمیت فراگیر قانون

۶. دولت در این ماجرا پروای احتمال تعلیق فدراسیون فوتبال ایران، جریمهٔ سنگین و لطمه به فوتبال ملی ایران با ده‌ها میلیون علاقه‌مند ایرانی را نداشت. حکمرانی غیرمسئولانهٔ آشکار و بی‌توجهیِ آشکار به خواست اکثریت و منافع ملی

هر کدام از این شش اتفاق حقیقتا شرم‌آور است. اگر مجلسی ملی و غیراقلیت داشتیم، کافی نبود برای استیضاح وزریرانِ ورزش و کشور؟

 

در حاشيه‌ی اتفاقات شرم‌آور استادیوم مشهد؛ نه فقط گاز فلفل بر صورت دختران… که اسید بر چهره‌ی ایران!

جعفر محمدی
روزنامه‌نگار

خبرها و تصاویر منتشرشده از مشهد، بسیار اسفناک است: عده‌ای از بانوان، علیرغم این که بلیت تهیه کرده بودند، اجازه نیافتند وارد ورزشگاه شوند و بدتر از همه این که به صورت برخی از آنها گاز فلفل زدند.

این که بانوان به ورزشگاه بروند یا نروند، دغدغه‌ی اصلی من نیست و نگویید “همه مشکلات حل شد و فقط همین یک مورد مانده؟”؛ آنچه باعث شد این چند سطر را بنگارم، دغدغه‌های بزرگتری است:

۱. دغدغه‌ی من این است که چرا دغدغه مسوولان ما که باید ناظر به موضوعات کلان و ملی باشد، تلاش برای نرفتن بانوان به ورزشگاه است؟ آیا از بیت‌المال و در واقع از جیب مردم حقوق می‌گیرند که کشور را در مسیر پیشرفت مدیریت کنند یا آن که نابلدی ها و ناتوانی‌های خود را در حاشیه‌هایی مانند نرفتن بانوان به ورزشگاه و طرح صیانت و نظایر این‌ها پنهان کنند و دو قورت و نیم شان هم باقی باشد؟!

۲. دغدغه‌ی من این است که قانون در این مملکت هنوز چیزی است در مایه‌های کشک! در همین مورد حضور بانوان در استادیوم، هیچ قانونی آن را منع نکرده است ولی سلائق فردی هنوز بر قانون ارجح است. جالب توجه این که در همین فقره مشهد، خود مسوولان به بانوان بلیت ورود به استادیوم فروخته بودند ولی باز هم برخلاف تعهد قانونی ناشی از فروش بلیت، آنها را به استادیوم راه ندادند.

بی‌توجهی به قانون، سرطانی است که دیروز خود را در مشهد نشان داد و سال‌هاست که در ادارات و نهادها و شهرداری‌ها و قوای سه‌گانه و… مانع بزرگ حرکت رو به جلوی کشور است. تا قانون در این مملکت حاکم نباشد، به هیچ جا نخواهیم رسید؛ به هیچ جا!

۳. دغدغه‌ی من این است که نام و برند کشورم در دنیا که در طول تاریخ، با فرهنگ و تمدن و احترام آمیخته بوده است، اکنون با حماقتهای برخی، از آن جایگاه رفیع تنزل یافته است. از دیروز که صدای شیون و ضجه‌های دخترانی که به صورت و چشمان شان گاز فلفل اسپری کرده بودند، شنیدم؛ هم دلم به حال آنها که دختران و خواهران همه‌ی ما هستند می‌سوزد و ناراحت شان هستم و هم به این فکر می کنم که وقتی مردم جهان این صحنه‌های شرم‌آور را از ایران می‌بینند، درباره‌ی ما چه فکری می‌کنند؟

آیا این همان تصویری است که واقعاً می‌خواهیم از ایران در ذهن جهانیان ترسیم شود؟ وقتی ما اقدامات وحشیانه و نابخردانه طالبان را در افغانستان می‌بینیم، درباره آنها چه فکری می‌کنیم؟ با این کارهای احمقانه داخلی، همان نگاه درباره ما هم شکل می‌گیرد؛ تعارف که نداریم!

کسی که در دنیای بدون مرز امروز، از حق ساده‌ای مانند تماشای مسابقه فوتبال جلوگیری می‌کند، بعد ظاهراً کوتاه می‌آید و بلیت می‌فروشد و سپس زیر حرفش می‌زند و مانع می‌شود و از همه بدتر، با بی‌رحمی به صورت دخترکان بی‌گناه گاز فلفل می‌افشاند؛ فقط به صورت آنها گاز اسپری نکرده، بلکه به چهره‌ی ایران اسید پاشیده است و خدا می‌داند چقدر باید جراحی‌های ترمیمی انجام شود تا این چهره‌ی زیبای تاریخی، که همیشه مورد تحسین و رشک و حسادت دیگران بوده، بار دیگر زیبایی خود را به دست آورد!

 

پاسخی بگذارید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: