وقت عزاداری و ماتم شده
باز گمانم که محرم شده
لحظه آنست که پرچم زنید
طبل عزاداری و ماتم زنید
باز دکان های حسینی کنید
بوسه به لولای خمینی کنید
برسر و بر سینه بکوبید باز
قفل زری را بلیسید باز
چاقو و زنجیر و قمه رو کنید
گریه و افغان و هیاهو کنید
وای حسین وای حسین تشنه بود
حلق علی اصغرشآن دشنه بود
اشک بریز و به سر سینه زن
شیهه برآن قصه ی دیرینه زن
نوحه سرا حال تو بدتر کند
وقت کریمی ایست که عرعر کند
عربزند باز کند باز لب
جر بدهد خویشتن این جغد شب
پول گرفته است که عرعر کند
ملت ماتم زده را خر کند
وقت عزاداری عباس شد
شهر پر از قاری رقاص شد
از ته اعماق کشد عربده
نوحه بخواند ز خود هایده
بنگ زده رفته زسر عقل و هوش
نوحه ی امشب ز سلی و گوگوش
هرچه بخواند همه عر میزنند
سینه شکافند و به سر میزنند
سوی دگر حضرت حدادیان
نوحه گر بیشرف تازیان
وای حسین و حسن ی میکند
عر عر خردر چمنی میکند
پرکه حسابش شود از پول مفت
هرچه بخواهد بتواند که گفت
دین شما دشمن هر شادی است
دشمن آگاهی و آزادی است
بنده ی پول ید و ستم کارتان
بیشرفان رهبر و سردارتان
گر شرف و گر که هدف داشتید
یک سر سوزن چو شرف داشتید
جای شرافت که تو بر زر دهی
نوحه برای وطن ات سر دهی
در وطن ات شام غریبان شده
تو شرف ات پول و زر و نان شده
تشنه حسین نیست وطن تشنه است
قلب وطن لب به لب از دشنه است
در دل این خاک دگر آب نیست
ظلم فراوان و دگر تاب نیست
شیخ سیه روی که رهبر شود
دشت پر از عو عو و عرعرشود
آی شما مردم در خواب ناز
کوردلان چشم نمایید باز
گریه برای کس و ناکس کنید
بهر خدا ناله دگر بس کنید
در دل خود مهر وطن بیش کن
گریه برای وطن خویش کن
رخت عزا پاره کن و تن مکن
آی عزاداری دشمن مکن
این ره تاریک به جز دام نیست
راه بهشت از ره اسلام نیست
اینهمه مشتاق عزایی اگر
بهر وطن باش دگر نوحه گر
رخت سیه بر تن خود کن عزا
گشت بپا بهر نوید و ندا
شبنم و پدرام و امیر و پیام
آمنه و مهدی و پژمان غلام
هرکه محرم شد ودر غم نشست
نیست زما هست چو تازی پرست
بیشرف ای رهبر بیچاره گی
اسوه ی خاری و فرو مایگی
خواستی آباد کنی دین خود
گه زدی اما تو به آیین خود
پهن نمودی همه جا دام را
گند زدی ریشه ی اسلام را
من که مسلمان بودم و معتقد
کردی ایم اگاه ترین منتقد
خواب مرا کرده ای بیدار تو
بس که ستم کردی و کشتار تو
هر که طلب کرد زتو آب و نان
دار کشیدی ایش چونان دشمنان
شعر من و شرح جنایات تو
گشته دگر دار مکافات تو
شعر من آغشته به تاریخ شد
بر دل پیشانی تو میخ شد
حال مرا هم بکشی باز هم
شعر من افشا بکند راز هم
قول دهم برتو که پایان توست
گریه بکن شام غریبان توست
#شیدای_همدانی_فریاد_یک_ملت_است