منیره عربشاهی، فعال مدنی محبوس در زندان اوین نامهای در خصوص وضعیت بهداری زندان اوین و مشکلات و موانع زنان زندانی برای دریافت خدمات درمانی و اعزام به بیمارستان نوشته است:
“اینجا اوین است. زندانی که از آن به هتلی ۵ ستاره و لاکچری یاد میشود. شاید این عنوان چندان هم نابجا نباشد اما فقط برای آن دسته از رانت خواران و مختلصین شکم بارهای صدق میکند که شیره جان مردم را با حرص و ولع تمام نشدنی آنقدر دوشیدند و خوردند که از بوی تعفن مذبله هایشان مشام ملت آزرده شد و خودشان را راهی زندان کرد. اما چه باک که این یغماگران مال ملت با اعتباری که از متاع دزدی عایدشان شده در زندان هم بستری برای سروری و عیش خود مهیا ساختهاند و از طریق زندانبانان زرخرید قادرند از شیر مرغ تا جان آدیمزاد را در اختیار داشته باشند. اما به رسم روزگار در کنار هر کاخی، کوخی هم وجود دارد و آن کوخ موسوم است به بند نسوان به لفظ پرسنل زندان و بند زنان به بیان زندانیان سیاسی محبوس در آن.
زنانی که به لحاظ مبارزات سیاسی، فعالیتهای مدنی و یا اعتقادات دینی خود با حکمهای سبک و سنگین پشت دیوارهای مرتفع آن عمر را سپری میکنند. آنچه در این گوشه از زندان در گذر است، از حوصله این نوشتار خارج است.
آنچه نگارنده سعی در مطرح کردنش دارد اوضاع بس نابسامان بخش بهداشت و درمان مستقر در این زندان و اقدامات دیرهنگام اعزام بیماران زندانی به مراکز بیمارستانی خارج از زندان است.
قبل از هر سخنی باید به این نکته توجه شود که هر فرد زندانی اعم از مرد یا زن در فرآیند دستگیری، بازجوییهای مکرر، نگهداری در سلولهای انفرادی، تهدیدها، تطمیعها، دوری از خانه و خانواده و حبسهای طولانی مدت در معرض آسیبهای جدی روحی، روانی و حتی جسمی قرار میگیرد که مستلزم رسیدگیهای بهداشتی، درمانی و روانی است و زندان موظف به ارائه خدمات و مراقبتهای پزشکی به زندانیان است.
زنان علاوه بر موارد یاد شده به دلایل گوناگون مستعد برخی بیماریهای خاص زنانه هستند که در صورت بروز علائم باید به موقع از خدمات پزشکی بهرهمند شوند. گاهی تاخیر در اقدامات درمانی، تاثیرات جبران ناپذیری در روند بهبود و سلامت بیمار باقی میگذارد.
با این تفاسیر، بهداری اوین در ارائه خدمات بخصوص بیماران زندانی زن مسیر سیر نزولی در پیش گرفته است. (شاید عدم خدمت رسانی صحیح و به موقع شامل بندهای عمومی زندانیان مواد با جرایم عادی نیز باشد).
بهداری اوین از ابتداییترین امکانات پزشکی و دارویی گه محقرترین خانههای بهداشت در مناطق روستایی از آن بهرهمند هستند، محروم است.
به علاوه عدم وجدان حرفهای و یا تشخیص صحیح بیماری از سوی از پزشکان بهداری اوین حس بی اعتمادی بند زنان را برانگیخته است. به عنوان نمونه یکی از زندانیان جوان عصب مچ پایش دچار آسیب دیدگی میشود، پزشک بهداری بدون هیچگونه معاینهای عکس و ام آر آی و یا آزمایشی مشکل وی را دیابت تشخیص میدهد.
یکی دیگر از زندانیان نیز دچار سرگیجه میشود، پزشک حاضر در بهداری بدون گرفتن فشار دستور تزریق سرم میدهد و چون پی میبرد که سرم در بهداری وجود ندارد به بیمار میگوید مشکلی ندارد و برایش خوردن یک حبه قند تجویز میکند.
باید به این نکته اشاره شود که پزشکان بخش بهداری بنا بر دستور مقامات اطلاعاتی حق دست زدن به زنان بیمار زندانی را ندارند از این رو نمیتوانند در صورت لزوم فشار آنان را بگیرند و یا میزان ضربان نبضشان را بسنجند. اتفاق افتاده بیماری در اثر تشنج بر زمین افتاده و پزشک هیچ واکنشی از خود بروز نداده است.
گرچه پزشکان طبق سوگندی که یاد کردهاند، منعی جهت لمس و معاینه زن بیمار، با رعایت موازین اخلاقی و حرفهای ندارند اما در بخش بهداری اوین از ترس استنطاق و مواخذه اطلاعات چیان ترجیح میدهند فاصله یک متری خود را با زنان زندانی اما بیمار حفظ کنند. شاید در نگاه اول این نوع رفتارها بیشتر به یک نمایش طنز شبیه باشد اما این گوشه بسیار کوچکی از واقعیتی است که جریان دارد.