حسن جعفری، همسر مریم اکبری منفرد، می‌گوید.
یک زندانی بعد از ۱۳ سال در زندان چه جرمی میتونه مرتکب بشه که دو باره براش پرونده جدید باز کنند؟

لازم به توضیح است که:

مریم اکبری منفرد، ‏سیزده سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان است.
چند روز پیش به این بهانه که دخترانش در سالن ملاقات چادر بر سر نکردند، با رفتار نامناسبی مواجه شدند و مانع ملاقات آن‌ها شدند. در پی اعتراض خانم اکبری‌منفرد و ایستادگی‌اش هنگام انتقال به بند، مامور زندان او را مورد ضرب و شتم قرار داد و مقابل دیدگان فرزندان و همسرش، گلویش را فشار داد.

روز چهارشنبه ۲ شهریورماه ۱۴۰۱، خانواده مریم اکبری منفرد حین ملاقات با توهین ماموران زندان مواجه شدند و خانم اکبری منفرد مورد ضرب و شتم واقع شد. آنها همچنین مطلع شدند که دادگاه بعدی این مادر زندانی که ۱۳سال است در حبس بسر می برد، روز ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۱ برگزار خواهد شد. خانواده این زندانی سیاسی، در نگرانی مضاعف از وضعیت وی و بخصوص فشارهای روحی و جسمی که در زندان تحمل میکند، از همه مجامع بین المللی استمداد طلبیدند.

به گفته یک منبع مطلع، روز چهارشنبه ۲ شهریورماه ۱۴۰۱، خانواده زندانی سیاسی مریم اکبری برای ملاقات با وی مسافت ۳۰۰ کیلومتر را از تهران تا سمنان طی کردند، اما بدلیل نپوشیدن چادرهای آلوده زندان، با توهین معاون زندان مجید کردی روبرو شدند.

بدنبال این برخورد، رئیس سالن ملاقات زندان سمنان به نام حسین پور با زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد درگیر و گلوی او را گرفته و اقدام به ضرب و شتم او کرد. این ضرب و شتم منجر به کبودی دست و گردن خانم مریم اکبری منفرد شد.

خانواده این زندانی سیاسی که با این وضعیت روبرو شدند، بشدت از این صحنه در بهت و شوکه فرو رفته و از نظر شرایط روحی تحت فشار قرار گرفتند. اما معاون زندان در تماس با پلیس ۱۱۰ به این خانواده اتهام اغتشاش در زندان زد.

از سوی دیگر زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد، پس از ۱۳سال زندان، با یک پرونده سازی دیگر در زندان سمنان روبروست. رسیدگی به این پرونده در روز ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۱، توسط دادگاه انقلاب سمنان به نیابت از تهران انجام خواهد شد. خانواده و وکیل مریم اکبری منفرد هنوز از مفاد پرونده بی اطلاع هستند.

خانم اکبری منفرد چند سال پیش در نامه‌ای به دخترش نوشته بود:
«تمام این سالها روز تولدت را در سالن ملاقات جشن گرفتم…. قد کشیدنت را پشت کابین ملاقات نظاره‌گر بودم و روی سکوی سنگی کابین ملاقات چوپ خط کشیدم، قد کشیدی و بزرگ شدی.
مدرسه رفتی و بالغ شدی و من در زندان خبر بالغ شدنت را شنیدم»

همسر خانم اکبری منفرد، چند سال پیش در نامه‌ای خطاب به او نوشته بود:
‏«کودکیت هم رنگ‌وبوی کودکی نداشت و در راهروهای تاریک گذشت.آنهم برای یک ملاقات چند دقیقه‌ای با خواهر و برادرهایت که به‌خاطر فروختن‌یاخواندن یک نشریه به زندان افتاده بودند و اکنون مریم کوچک سارای خودمان است که باید از این راهروها بگذرد تا مادرش یعنی تو را ببیند. همه توانم را به کار بستم تا یکی دو روزی از زندان برایت مرخصی بگیرم اما موافقت نکردند حتی یک ساعت به تو مرخصی بدهند تا سارا را در روز اول مدرسه همراهی کنی. سارایم بدون تو به مدرسه رفت درحالی که کودکان دیگر دست در دست مادرانشان روز اول مدرسه را شروع می‌کردند ‏و چه حسرتی در نگاه سارا بود و دستهایش که دست تو را جستجو میکردند. چهارسال بعد، سارا باید جراحی می‌شد و مانند هر کودکی نیاز داشت تا مادرش کنارش باشد اما باز هم با مرخصی موافقت نکردند.»

پاسخی بگذارید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: