میم..
میم مثل مهر ، میم مثل مقاومت ، میم مثل مادر …
مادر را به زندان انداختند، از بس که عدالت جان ندارد …
●
بهانه برای غصه خوردن و سوگواری کم نیست،
او که تنها مادرم نیست! یکی از مادرانمان در سطل زباله خم شده تا برای فرزندانش خوراکی پیدا کند،
پدر،
وای پدر!
پس از بازنشستگی اسنپ موتوری شد، پیچ گلگیر برید، قفل کرد !
و تو چه دانی قفل کردن گلگیر و چرخ جلو یعنی چه ، موتور ناگهان
می ایستد و راکب با سرعت و شدت فجیعی به جلو پرت می شود ، با سر توی جدول …
مغزش روی آسفالت پاشید…
خواهرانمان ؟
خرج خانه می دهند ، نپرس چگونه!
هم منشی و هم خدمات ویژه به صاحب کار ، برای سه ملیون دستمزد که دهم برج نشده ته می کشد …
برادرانمان؟
کولبر بود، در سرما یخ زده
سوختبر بود ، گلوله خورد و جان سپرد …
در زندان است، منتظر اجرای حکم …
●
خانواده من تمام این مردم هستند …
در اوج و عمق نبرد ، وقت را نباید برای سوگواری و غصه خوردن هدر داد ، باید جنگید و به حقمان رسید:
حقمان؟
= زندگی طبیعی .
#فرنگیس_مظلوم برای من فقط کسی نیست که مرا زاد و با خون دل و در اوج فقر و بحرانها به دندان کشید و تنها رفیق روزهای سختم بود …
نه او را بیشتر برای این دوست دارم که انسان مبارزی است و در این انقلاب فرنگیسها، سپیده ها ، عالیه ها و نسرین ها ( تمام زنان مبارز ، مهمترین قدرت مردم برای پیروزی بر ارتجاع، فساد ، تبعیض و بیدادگری ها هستند.
امروز که به زندان رفت، بیش از اینکه غمگین شوم و نگرانش شوم، به او افتخار کردم.
به همه مبارزان افتخار می کنم.
ما تا همین حالا هم پیروز بوده ایم …