مدتی است که از سوی دوستان با نگاه های متفاوت، موضوع اتهام زنی های متفاوت نسبت به نیروی های مخالف و برانداز حکومت به یک موضوع پر اهمیت تبدیل شده است. یکی از یاران خبر گرپیرامون این موضوع بحث اتهام زنی ها در ایران وبه خصوص اتهام زنی های سیاسی را گشوده است. امیدواریم با ارسال نظریات دیگر به نتیجه ای عملی پیرامون این موضوع پر اهمیت ودوری گزینی از ان برسیم. چرا اتهام زني در بين ايرانيان به صورتی پیدا و نا پیدا از سوي حكومت تبديل به يك فرهنگ شده است؟
اول از همه كسي كه اين اتهام را مي زند چه كسي است؟ خیلی ها دیکتاتوری و استبداد وفضای خفقان وسانسور ونداشتن اطلاعات صحیح ونداشتن هیچ هزینه ای برای اتهام زننده و نداشتن حق دفاع را در کلیت حکومت فعلی عامل اصلی رشد این نگرش وروش می دانند. اصولا دادگاه های مربوط به رسیدگی به رفع اتهامات از اشخاص و اعاده حیثیت در کشور ما محلی از اعراب ندارد. در نتیجه حیثیت افراد بی ارزش ترین چیزی است که فرهنگ اجتماعی به ان توجه دارد. در نتیجه اتهام زننده ترسی از رسیدگی حقوقی نسبت به کاری که می کند ندارد. روش پشت سر حرف زدن و غیبت کردن و پچ پچ و پنهان کاری نسبت فردی که به او اتهام می زنند بخشی از رفتار اجتماعی میشودف که حتا نزدیک ترین افراد در بین دوستان وخانواده وفامیل از انجام ان ابایی ندارند و گاه به شوخی ولی خیلی جدی وواقعی پیش همیدیگر می روند تا پرونده زندگی دیگران را ورق بزنند وحتا به هم می گویند امده ام پیش شما تا یک کمی غیبت کنیم تا دلمان سبک شود. حا برای این غیبت کردن دکان فالگیری ورمالی هم گشوده شده وملیونها دلار در این راه ماهیانه هزینه میشود تا بفهمند فلان کس چکار می کند ؟وغیبگو وفالگیریا رمال به انها بگوید، چکار کنند تا بلایی چه مثبت وچه منفی بر سر ادمی بیاورند که در انجا حضور ندارد. پس در جامعه معیوب مذهبی همه تقریبا در امر شریف اتهام زنی حضور دارند. چه اگاهانه وچه نا اگاهانه . تازه مشاهده شده است گاهی اگر فردی استثنایی وارد این گفتگو ها و اتهام زنی ها نشده است ف از او دوری گزیده اند واو را نفهم وادمی نا همراه وخستگی اور دانسته اند. وحتا رو در رو به او گفته اند تو خیلی خشکی ! برادرت بهتر است ، چرا که به این حرفها دل می دهد. عملا می بینیم که این پرونده سازی واتهام زنی تقریبا کار اکثریت جامعه است. حالا در موارد خردمندانه من شنونده باید حتمن کنجکاو باشم تا وقتی اتهامی را نسبت به هرکس می شنوم ویا می خوان از گوینده ویا نویسنده دقیقا بپرسم که از چه کسی این اتهام را شنید ه است تا به نفر اصلی تولید کننده اتهام برسیم. خردمندان با کلی گویی و کلی شنوی از کنار مسایل مربوط به دیگران عبور نمی کنند. دقیقا کنکاش می کنند تا فرد گوینده یا نویسنده مجبور به اقرار شود تا منبع انتشار اتهام را بیان کند.
دوم با كدام سند و مدرك؟ وقتی متوجه شدیم انتشار اتهام از کجا اغاز شده است، باید از شخص گوینده ویا نویسنده بخواهیم تا اسناد ومدارک مربوط به اتهام زنی را ارائه دهد. تا متوجه شود در مقابل حرفی که منتشر می کند، اتهامی که به افراد یا سازمان ها وارد می کند باید سند معتبر ارائه دهد. ودر غیر این صورت خودش رسوای به دروغ گویی خواهد شد. در نتیجه اولا مجبور میشود حرفش را پس بگیرد و به صورت عمومی اعلام کند اتهاماتی که زده است دروغین بوده است، ودوما از طرفی که به او اتهام زده است حداقل عذر خواهی کرده و حیثیت او را محترم بشمارد. با گسترش چنین فرهنگ دلیل و مدرک خواستن، برای هر اتهام از سوی کلیه افراد جامعه که بر اثر تکرار وپافشاری خردمندان قابل گسترش وژرفش است ، می توان شاهد کم شدن روش های اتهام زنی حکومتی و سپس شایعه پراکنی های اجتماعی وفردی خواهیم بود. کافیست در هر لحظه فکر کنیم که خود ما هم روزی اماج همین اتهام زنی ها وپرونده سازی های دروغین در جامعه ای بیمار خواهیم بود ، وقتی که در برابر این بیماری ها از خود مقاومت نشان ندهیم وتسلیم جو حاکم شویم. این احساس مسوولیت فردی می تواند بر اثر تکرار به یک احساس مسوولیت اجنماعی و به تدریج به یک فرهنگ اجتماعی سالم تبدیل شود.
سوم چرا اين اتهام را ميزند؟ اخرین بخش در این نگرش این است که جستجو گر باشیم که فردی که چنین اتهاماتی را به هرکس وهر چیز وارد می کند چرا اینکار را می کند؟ به دنبال چیست؟ کدام منافع یا دلیل مثلا اخلاقی را دنبال می کند. کنکاش کنیم تا هدف واقعی از این اتام زنی را از سوی منتشر کننده پیدا کنیم. سپس با مقایسه روشی که به کار گرفته با هدفی که عنوان می کند بپردازیم. با یک این همانی ومقایسه و بررسی خردمندانه بین هدف اعلام شده از انتشار اتهام و روش طرح ان ومستند بودن ویا نبودن اتهام وارده از سوی بیان کننده می توانیم به میزان صداقت و صحت کردار گفتاراعلام شده پی ببریم. و بی مها با به بلغور کننده هر چیزی که می شنویم تبدیل نشویم. رایطه سود فردی و جهت گیری سیاسی ،اقتصادی یا اجتماعی مطرح کننده اتهام با اتهام و نتایج تاثیر گذار ان می تواند در شناخت بیشتروتایید و یا تکذیب صحت وسقم ان موضوع طرح شده از سوی او بسیار موثر باشد.
اگر دقيقا جواب اين سه پرسش را يافتيد ، تاثید اين اتهام زني ها رنگ ميبازد.
روش دوم چگونه ببينيم پخش اين اتهام زني به سود چه كساني تمام ميشود؟
هميشه وقتي پشت هر اتهامي را نگاه كنيم ، ميبينيم ضربه به يك فرد یا نيروی اجتماعی یا سیاسی مد نظر است ، ببینیم این اتهام زنی به سود كدام جريان تمام میشود. و در امور سیاسی این اتهام زنی نسبت به افراد و یا گرو ه های سیاسی چقدر به سود حکومت تمام میشود؟ و اولین بار از کجا وچگونه و با کدام مدرک وسند حقوقی وقابل قبول طرح شده است؟
سوم، در حیطه تلاشگران کارگری و سندیکایی ، آيا تمام 15 ملیون كارگران و مزد بگيران ايران يك جور فكر مي كنند ؟ صرفا اگر يك گروه از كارگران مثل گروهي ديگر فكر نكنند بايد بر عليه آنها پرونده سازي هاي دروغين كرد؟ و اب را به آسیاب حکومت ضد کارگری ریخت؟ در تمام مطالبی که منتشر می شود ومنتشر می کنیم باید توجه کنیم ببینیم نتیجه تکرار این
اتهام زني در مجموع به سود جنبش مبارزاتي و مطالباتي كارگران و مزد بگيران است يا به سود دشمنان طبقاتي آنها ؟ چگونگی بررسی ما از زاویه اتحاد طلبانه می تواند دم خروس انحلال طلبان وتفرقه افکنان را به دست ما بدهد. روش کنون خردمندانه که به لحاظ تاریخی و سیاسی و کنشگری به دست امده است ، روش همکاری حداکثری بر پایه همفکری حداقلی بر سر موضوع مشترک وسود اجتماعی است که هزاران وصدها سال است که به خوبی ودرستی توسط طبقات حاکم اعمال شده و ازنتایجش بهره مند شده اند. پس ما کنشگران اجتماعی وسیاسی ومردم عادی که تنها ابزار قدرت ما عدد و تعداد ماست ، حکما مجبوریم از این روش همکاری حداکثری با امکانات حداقلی ودر راه هدف تاکتیکی حداقلی استفاده کنیم. همراهی لحظه ای وتاکتیکی ما مزد بگیران ردابعاد بسیار گسترده به ما قدرت اجتماعی می دهد که بتوانیم بر روند موضوعات در حال شدن اثر بگذاریم. انگاه امیدواری ونیرو مندی جایگزینی نا امیدی و سر خورده گی ها خواهد شد. با پذیرفتن چگونگی اجرای این روش عملا اتهام زنی ، حداقل در بین نیروهای کنشگر به صورت مقطعی وتاکتیکی بسیار کمتر خواهد شد. و باز حداقل کنشگران واقعی دگرگونی خواه از پذیرفتن روش های اتهام زنی دوری خواهند کرد. و همه به کارگرد و عمل واقعی هر کس و یا هر تشکیلات در جریان کنش زندگی نگاه وتوجه خواهد کرد تا بتواند متحدین واقعی خود را پیدا کند. دچار توهم واتهام نشود. قدرت اجتماعی بزرگتر ونیرومندتری را بسیج کنند.
وقتي حكومتيان با استفاده ازاتهام زني ها، نظر قشري از مبارزان را نسبت به يكي یا بخشی از نيروهاي شناخته شده رهبري كننده و هزينه داده جنبش كارگري وهم آلود ميكنند ، توده هاي نا آگاه و تحت ستم آيا دچار اميدواري ميشوند يا دچار نا اميدي ؟ هر کنشی که میزان امید را در بین نیروهای اجتماعی دگرگونی خواه پایین بیاورد عملا اب را به اسیاب دشمن مشترک همه مردم ایران وجهان ریخته است.
اگر قرار باشد به اتهامات و فضا سازي ها تن بدهيم ، عملا نیرو وجریانی نیست كه ، اتهامي در باره آن مطرح نكرده باشند! و به اين طريق جلوي اتحاد ،همكاري و همبستگی افراد، احزاب ، سازمانها و نهاد هاي مختلف ضد حكومت را گرفته اند. با همان فرمول ساده و قديمي و كار آمد تفرقه بيانداز و حكومت كن!
در انتها ،علاوه بر مسايل سياسي و رقابت هاي سياسي ، بيماري هاي رواني اجتماعي كه شدِّيدا از سوي حكومت به ايجاد و گسترش آنها دامن زده شد و ريشه در فرهنگ بيمار تاريخی ی اسلامي ما داشته هم، بي تاثير نبوده است، از جمله احساس ناتواني در مقابل کارفرمای قلدر و قدر ت حاكم ،خیلی ها را وادار می کند برای انکه خودی نشان دهند به جاي آنکه به عامل اصلی بدبختی های کشور ومردم حمله کنند ، به فرد ، يا گروهی و رفيقي كه در مقابل حکومت ایستاده حمله کنند، چرا که مي دانند، حمله به نیروی مخالف حکومت براي انها هزينه اي که ندارد هیچ بلکه دست خوش هم دارد. یعنی یک همکاری گاه اعلام نشده وگاه پنهانی اعلام شده بین قربانی و شکارچی شکل می گیرد . چیزی شبیه سندروم استکهلم. نمونه های ان در زندان و با حضور ادم هایی شاهد وناظر دیده و گواهی شده است. همچنين ترس از ناديده شدن در مقابل فرد یا جریانی كه بيشتر از ما ديده ميشود. باعث می شود حسادت ، تنگ نظري، خود كم بيني و گاه خود بزرگ بيني ، ريا كاري، تقيه اسلامي ، دروغ گويي ، جستجو در زندگي شخصي افراد، و طرح مطالب نا مربوط اما اشتها برانگیزبرای بیان کننده را به دنبال داشته باشد. اين ها فرهنگ اسلامي – استبدادی حاكم برروان مردم كشور ما و خاورميانه اي هاست، كه باعث عقب ماندن اين جوامع شده است. برای گذر از این پس ماندگی ها به آزادگی وآزادی خواهی بیشتر گسترش شفافیت و شهامت و گاه تابو شکنی و ایستادن در مقابل یاوه گویی ها را لازم داریم. کاری دشوار است. ولی تجربه نشان داده است ، بدون دگرگون کردن این شیوه ها و بدون هزینه دادن برای این کنار گذاشتن این فرهنگ پس مانده ، دگرگونی سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی هم به شکلی پیروزمندانه به دست نخواهد امد.
منصور اسانلو
دوم اگوست 2017