،،
عاشورای هشتادوهشت با شعار «مجتبی بمیری رهبری رو نبینی» صف مخالفین رژیم از اصلاح‌طلبان جدا شد و حالا پس از سیزده سال موسوی نخست‌وزیر اَمام در دهه‌ی خونین شصت هشدار خلافت را به مردم ایران داد و وانمود کرد تازه فهمیده در مملکت چه خبر است.
آن‌سوتر فرح پهلوی ملکه‌ی خودخوانده‌ی ما رعیتِ دست به سینه، خبر از بازگشت خود، سلطنت و انتصاب موروثی نور پهلوی به عنوان ولیعهد را می‌دهد.
همین‌جا کنار گوش‌مان در مبارکه‌ی اصفهان حق‌مان را بردند و به دهک منفی سقوط کردیم و تورم اِن رقمی شد ولی خبرش مثل خبر نشستن یقه دیپلمات‌های جمهوری اسلامی با نمایندگان سران جهان! دور یک میز و در ژستی متمدنانه، بین اخبار زرد که رژیم می‌سازد و سانتیمانتالیسم به آن دامن می‌زند، گم می‌شود و ما و آرزوهای‌مان دود می‌شویم و به هوا می‌رویم تا خوراک یک شبِ هشتگ‌بازان شویم.
جهان ما را در عصر حمله‌ی ارتجاع سیاه به خاورمیانه و افسارگسیختگی کاپیتالیسم، در سرزمین انفجار نور به خود دید. (این نور به اون نورِ بالا ربطی نداشت)
کارگران در هوای بالای پنجاه درجه از گرما می‌میرند و جوانان‌مان در سربازی توسری خوردن و مطیع بودن را تجربه می‌کنند و ناخواسته شاهد یا عامل اعدام می‌شوند و از انسان بودن تهی.
حجاب که از زمان نخست‌وزیر اَمام در کشور قانونی شد هنوز بر مغز سرمان پونز شده است (مربوط به دستور پونز کردن روسری بر پیشانی زنان که توسط نخست‌وزیر اَمام در دهه‌ی خونین شصت صادر شد) و هنوز به دست و پای‌مان پیچیده است و عامل نفرت‌مان از گذشتگان.
رسانه مشغول اخبار زرد شد و توده و کف خیابان را رها کرد. حجم سرکوب بیشتر شد و بازنشستگان درحالی‌که خدمات چشم‌پزشکی از سبد درمانی‌شان حذف شد، به وعده‌ای به خانه بازگشتند و معلمان در زندان از یاد رفتند.
اپوزیسیون درگیر ابتذال و سانتیماتالیسم شد و سیستم با تزریق ناسیونالیسم به شریان‌های مختلف توده، توسط دستهای پنهانش، نفس تازه‌ای کشید.
برای رهِ صدساله رفتن، گویا باید صد سال زیست. اگر نه از تاریخ درس گرفته بودیم.
آزادی‌ از فضای مجازی و از راه دور به‌دست نمی‌آید.
باید بندهای بردگی نوین که به استثمارمان کشید را پاره کنیم.
از کف خیابان
از فیسبوک گلرخ ایرایی

پاسخی بگذارید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: