دوش ، از دل ِ شوریده سراغی نگرفتی
بر سینه ، غمی هشتی و داغی نگرفتی
ای چشم و چراغ ِ شب ِ تاریک ِ فریدون
افتادم و دستم به چراغی نگرفتی
به مناسبت ۹ خرداد، سالروز درگذشت #فریدون_توللی، شاعر توانای شیرازی، بخشی از سخنان #سایه
در پیر پرنیاناندیش (ص ٨۹۷)
#سایه: یه روز توللی گفت من یه شعری ساختم و شعر باباطاهرو تو این شعر تضمین کردم. ما خیلی تعجب کردیم که یعنی چه تضمین کردم. اون هم تو یه شعر بهاصطلاح نو. توللی اهل این کارها نبوده! اون موقع هنوز بازگشت توللی به شعر کلاسیک پیش نیومده بود. بعد شعر «کارون» رو برامون خوند:
بلم آرام چون قویی سبكبال
به نرمی بر سر كارون همی رفت
به نخلستان ساحل قرصِ خورشیـد
ز دامان افق بیرون همی رفت
جوان پاروزنان بر سینۀ موج
بلم میراند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگین در رهِ باد
گرفتار دل و بیمار غم بود
«دو زُلفونِت بُوِد تار رُبابم
چه میخواهی ازین حال خرابُم
تو كه با مو سرِ یاری نداری
چرا هر نیمهشو آیی به خوابُم»
عظیمی: کارون چهجور شعریه استاد؟
#سایه: در زمان خودش شعر خوبی بود… هنوز هم شعر خوبیه. امروز دورۀ این جور شعرها دیگه تموم شده و برای این زمان مطرح نیست و نمیپسندند؛ کما اینکه شعر نظامی رو هم خیلیها نمیپسندن ولی فینفسه شعر خوبیه… متأسفانه با یه برچسب رمانتیک و سوزناک پس میزنن اینطور شعرها رو. به نظرم شعر موفقیه با توصیفهای قشنگ.
( زاده سال ۱۲۹۸ شیراز
درگذشته ۹ خرداد ۱۳۶۴ تهران)
شاعر
فریدون تَوَلَلی ، والدینش از تیرهٔ توللی طایفه عملهٔ قشقایی بودند. پس از پایان دورۀ آموزشهای دبستانی و دبیرستانی در این شهر، وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشتۀ باستانشناسی دانشکده ادبیات این دانشگاه فارغالتحصیل گردید. سپس به کار باستانشناسی روی آورد و تا امرداد ۱۳۳۲ چندی رئیس ادارۀ باستانشناسی استان فارس بود. توللی، پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و مجموعۀ سیاسی طنزآمیزی با نام «التفاصیل» پرداخت. توللی پس از کودتای ۲۸ امرداد از فعالیتهای سیاسی دست کشید و در کتابخانۀ دانشگاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد.
توللی بر اثر آشنایی با نیما یوشیج در شعر بهشیوهً جدید گرایش یافت و به یکی از پیشروان آن تبدیل شد. دفترهای شعر «رها» و «نافه» او محصول همین دوران است. وی بعدها به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت و مجموعهای از غزل و قصیده به شیوۀ قدیم را با نام «پویه» منتشر کرد.
توللی با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسهزبان را به فارسی برگرداندهاست. او سرانجام پس از سالها بیماری قلبی در سال ۱۳۶۴ درگذشت.
همسر وی مهین توللی بود که از آنها سه فرزند به نامهای نیما و فریبا و رها بهجای ماندهاست. توللی بهخاطر علاقۀ زیادش به نیما نام او را بر نخستین دختر خود گذاشت. ویژهنامهٔ توللی در شمارهٔ هشتاد و پنج مجلهٔ بخارا با مقالاتی از محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد افشینوفایی، مهدی فیروزیان، علیاکبر سعیدی سیرجانی و… در زمستان ۱۳۹۰ منتشر شدهاست.
همچنین توللى به عنوان دستيار باستان شناس معروف گريشمن در حفاريهاى شوش شركت داشت.
ویژگی اشعار توللی
شعر توللی عمدتاً شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است: با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندۀ خوشاهنگ، که با بیان شاعرانۀ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید؛ و توفیق وی در شاعری، بهسبب همین شعرهاست. توللی در سرودن شعر عاشقانه به شیوۀ نو، روزگاری پیشرو و نظریهپرداز بودهاست و در این زمینه سهم بزرگی دارد.
..از آنجا که تاثیرات کودتای ۱۳۳۲ و خاطرات تهاجم بهترین همشهریانش به قصد قتل وی و خانواده اش به خانه او و آتش زدن خانه و یک سال در بدری و متواری بودن و مخفی بودن درهر بیغوله ای و پشت پای بعضی از بهترین یارانش به عقاید سابق و به او چنان تاثیرات مخربی در روحیه وی بجای گذاشت که نخست گوشه گیری و عدم مراوده با یاران، دوستان و دوستداران سابق و خاصه اهل قلم درگیر با اشعار نو، پیشه کرده و پس از سکوتی ۱۰ ساله یکی از شاهکارهای مسلم دیگر ادبیات نوین ایران یعنی کتاب ” نافه” را منتشر کرد.
کتابی که اشعاری جاودان نگار، همچون شعر زیر دارد:
رفیق یکدله، غمخوار و یار باید و نیست
فغان! چه ها که درین روزگار باید و نیست
دگر فریبِ کهن دوستان به هرزه مخور
که این شرابِ کهن ، بی خمار باید و نیست
فروختندم و ناقوسِ بس علاقه زدند
وزین فضاحتشان ، ننگ و عار باید و نیست
چراغِ تجربه افروز، زانکه در بر عقل
نشانِ بَدمَنِشان ، آشکار باید و نیست
قرینِ حیرتم از چشمِ گرمِ باورِ خویش
که گاهِ شعبده، بینای کار باید و نیست
هنر نمودم و غافل شدم ز رنجِ حسود
که در حریمِ مَنَش اعتبار باید و نیست
کنون جفاکشِ پروردگانِ خویشتنم
که شرمشان برِ پروردگار باید و نیست
ادب نماند و فضیلت نماند و درد نماند
مدارِ نقدِ سخن ، بر عیار باید و نیست
مگر به زلف تو آویزم ای ” اُمید زوال”
که رشته هایِ دگر ، استوار باید و نیست
#فریدون_توللی
تهران، ۱۳۳۵٫۰۸٫۲۵
دفتر اشعار
التفاصیل (۱۳۲۴)
رها (۱۳۲۹)
کاروان (۱۳۳۱)
نافه (۱۳۴۰)
پویه (۱۳۴۵)
شگرف (۱۳۵۳)
بازگشت (۱۳۶۹)
کابوس (۱۳۸۶)