خواهر جاویدنام #نوید_افکاری در نامهای سرگشاده خطاب به برادر در بندش، #حبیب_افکاری از عذاب و فشاری که پس از مرگ نوید بر تمام خانواده افکاری وارد شده است، میگوید و دادخواه برادرانش است.
📄 متن نامه خواهر نوید افکاری خطاب به برادرش حبیب
ای پرنده در قفس برای تو مینویسم…
تازه دامادِ مادر برای تو مینویسم.
تو را در بی خبرترین حالت ممکن، در راهِ نجاتِ جانِ برادر پهلوانت
به ناعادلانهترین حکم محکومت کردند؛ با اتهامهای واهی و بیاساس!
تو را به بیدادگاهشان کشاندند و ناحق محکومت کردند
به ۲۷ سال حبس در اتاقکِ سرد و تاریکِ شکنجهگاه.
به چه جرمی؟!
خودت بگو به کدامین گناه تو را اینگونه به صلابه میکشند؟!
به جُرم عدالتخواهی و دفاع از جانِ برادرِ بیگناهت؟!
به جرمِ رد کردنِ سناریویِ کذب و دروغین اهریمنان علیه برادر؟
به کدامین گناه؟
عشقِ بین تو و نوید زبانزد است.
برادرانههایتان همه از دلبستگیتان به هم میگویند؛ از اینکه جانِ هم بودید.
به چشمانِ تو که خیره میشوم، نوید را میبینم.
راستی،بگو! از آن لحظه بگو
که جانِ برادر را گرفتند و خبرش را برایت آوردند، تو چه کردی؟
چگونه تاب آوردی با دستانِ بسته، پشتِ دیوارهای بلند، درهای آهنین…
وقتی به سوی قتلگاه میبردندش و فریاد میزد.؛ شنیدی، نه؟!
شاهد رفتنِ جانت از بدن بودی، نه؟!
آخرین نگاهتان، آخرین کلمهتان، آخرین آغوش را،
همه را یاد آوردی نه؟!
زمین و هفت آسمانش آن شب برای غریبیتان خون گریه میکرد، میدانم.
آخ! چگونه میشود برادرت را به جوخه اعدام ببرند تو آرام باشی؟!حتی نگذارند برای بارِ آخر صورتِ غرق خونش را بوسه باران کنی، جسمِ بیجان شدهاش را به آغوش بکشی و به سوی آسمان سیاه شب از اعماق وجود، خدااااا را فریاد بزنی؛برای نویدِ پرپر شدهات بباری، برای دردهایش، به یادِ صدای خندههایتان در حیاطِ خانه، به یادِ کودکیهایتان که هیچکس نوید را آزار نمیداد چون تو بودی، چون پشتش به برادر بزرگترش گرم بود، چون حبیب داشت.
اگر زمین میخورد، تو بلندش میکردی.
اما اینبار هیچکس نبود.
حبیب را به اسارت گرفتند و نویدش را تنهای تنها به دار کشیدند.
حتی نگذاشتند در عزای برادر سیاهپوش شود!
مادر و پدرِ داغدارش را در بر بگیرد، خواهرش را تسکین دهد و برای هزارمین بار در خودش فرو بریزد.
حالا در کورترین نقطه آن شکنجهگاه مرگآور نشسته است و روزهای این مُردگی را رد میکند.
خطهایی که روی دیوار کشیدی به ۵۰ رسیده است.
دیگر نوید برای همیشه آرام گرفته است.
برادر جان دلم برایت تنگ شده است.